واپسگرایی در بسکتبال بانوان مانع پیشرفت جوانان / از 48 سالگی تا 54 سالگی با کدام منطقِ بازی در تیم ملی؟

واپسگرایی در بسکتبال بانوان مانع پیشرفت جوانان / از 48 سالگی تا 54 سالگی با کدام منطقِ بازی در تیم ملی؟

حضور ادنا (تینا) عیساییان در تیم ملی بسکتبال بانوان، نماد عقب‌ماندگی، پسرفت، واپسگرایی، بدون خروجی بودن لیگ‌های بانوان و دهن‌کجی به بنیادهای پیشرفت و تحول در بسکتبال است.

حضور او در فدراسیون قبلی همان اندازه واپسگرایانه بود که در سال‌های اخیر در فدراسیون جواد داوری عضو ثابت تیم‌های ملی بود. یک نوع بازگشت به گذشته که تیم ملی بسکتبال بانوان طی سال‌ها بدون مجوزهای فیبا عملاً خارج از گود میدان‌های رسمی قرار داشت  بنابراین تأکید بر یکسری عبارت‌سازی‌های کلیشه‌ای با ادعای 17 سال کاپیتانی تیم ملی بسکتبال، کذب محض است.

کدام تیم ملی؟ آیا تا قبل از بازی‌های غرب آسیا 2019، تیم ملی وجود داشت که یک نفر مدعی شود 17 سال کاپیتان آن بود؟

بسکتبال بانوان از 1372 تا 1384، چهار دوره بازی‌های اسلامی بانوان را پشت سر گذاشت. در این رقابت‌ها با وجود محدودیت حضور بین‌المللی بانوان بسکتبال، حرکت‌های خوبی صورت گرفت و فعالیت‌های تیم‌های ملی در بازی‌های اسلامی به میزبانی ایران و به طور منسجم‌ در بین بانوان بسکتبالیست، انگیزه ایجاد کرده بود.

 

پس از آنکه دولت محمود احمدی‌نژاد  «در »ِ این بازی‌ها با ریاست فائزه هاشمی را تخته کرد، تیم ملی بانوان دو بار به طور غیررسمی به مالزی 1386 و سوریه 1387 سفر کرد. دهه‌ی 90 یک بار به ترکیه رفت و تا سال 1398 که نخستین دوره بازی‌های غرب آسیا بعد از مجوز فیبا برای ما برگزار شد، تیم ملی بانوان در مفهوم امروزی آن وجود نداشت. بنابراین ادعای نزدیک به دو دهه کاپیتانی تیم ملی بسکتبال، نادرست است.

نگاه واپسگرایانه از همان فدراسیون قبلی در خصوص بازیکن 48 ساله! وجود داشت تا امروز که با 54 سال سن همچنان عضو تیم ملی در بازی‌های انتخابی دسته دو شد!

ضمن ارج نهادن به تلاش‌های همه‌ی بانوان از جمله تینا عیساییان در سال‌های بدون مجوز بازی با پوشش سر تا بهار 1396، ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد؛ ادعای کاپیتانی تیم ملی چه معنایی دارد؟

در سال‌های بعد از مجوز فیبا نیز حرکت ارتجاعی مربیان با انتخاب یک بازیکن از 48 سالگی تا 54 سالگی، در دو فدراسیون طباطبایی و داوری، بیانگر مقاومت در مقابل هر گونه‌ تغییرات بنیادی در بسکتبال بانوان بود. درست در زمانی که طی 6 سال به تغییرات اساسی و تحولات بنیادین در بسکتبال بانوان نیاز داشتیم…

 خانم‌های نایب رئیس فرزند زمانه خود نیستند

واپسگرایی در بسکتبال بانوان مانع پیشرفت جوانان / از 48 سالگی تا 54 سالگی با کدام منطقِ بازی در تیم ملی؟

 

فریده شجاعی، نایب رئیس زنان فدراسیون قبلی، در طول چهار سال، اندیشه‌‌های ارتجاعی خود را برگرفته از عادات و افکار ورزشی دهه‌ی 50 بکار گرفت که پاسخی برای یکسری نیازهای بانوان بسکتبال در اواخر سال‌های دهه‌ی 90 نداشت.

بسکتبال بانوان ایران در نسبت با 5 تیم ژاپن، چین، استرالیا، نیوزلند و کره‌جنوبی؛ در سازوکارها، کارکردها حتی دیدگاه‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبی راه طولانی دارد اما در 6 سال گذشته با شناسایی موقعیت تیم ملی در میان رقبا، نشان دادیم دسترسی به چین‌تایپه، فیلیپین، لبنان یا اندونزی غیرممکن نیست. سال 2023 بازی برای صعود به سطح یک را با یک امتیاز به اندونزی باختیم. یا؛ در کاپ آسیا 2021 با یک شوت به لبنان.

این نتایج در میان همه‌ی کمبودها و محدودیت‌ها از ظرفیت‌های پنهان بسکتبال بانوان ایران خبر می‌دهد. با وجود مشکلات ساختاری بسکتبال بانوان، ضعف مدیریتی مسئولینی مثل شجاعی و فتانه ملک، نایب رئیس کنونی بسکتبال زنان، باعث شده تا نظام فکری جدی و عمیقی نداشته باشیم به ویژه از این منظر که این افراد فرزند زمانه‌ی خود نیستند.

در زمان نایب رئیسی شجاعی، تمرکز وی روی ملی‌پوش کردن دخترش بود. یا؛ امروز که فتانه ملک در مقابل ناکامی تاریخی بسکتبال سه‌نفره زنان نقش منفعلانه پیشه می‌کند اما با یک برد مقابل اردن که 6 سال است همیشه این تیم را شکست داده‌ایم، خویش‌انداز‌ با ژست ظفرمندانه بیرون می‌دهد!

مسئولین زن یا مرد بسکتبال بانوان درک صحیحی از پیچیدگی‌های اجتماعی – ‌سیاسی روز ندارند. مربیان مرد بدون کارنامه و تجربه‌ی مربیگری توسط فدراسیون به تیم‌های ملی معرفی می‌شوند اما هیچگونه نقش یا تناسبی با ایجاد نظام ساختارمند و تغییرات فنی در بسکتبال بانوان دیده نمی‌شود.

این مطلب را هم مطالعه کنید؛  بسکتبال باشگاههای ایران / چرا مهرام باخت، چرا شیمیدر برد؟

دستیابی به موقعیت کشورهایی مثل لبنان با الگوگیری از استانداردهای بین‌المللی یا اندونزی در بسکتبال زنان آسیا، چندان پیچیده نیست اما چون خود ما در وهله‌ی اول نظام سازمان یافته نداریم و نابسامانی ناشی از سوءمدیریت حاکم است، باعث می‌شود به مسئله‌ی پیشرفت بسکتبال بانوان بی‌توجه باشیم. کسانی را به عنوان مسئول بر اساس کلیشه و تکرار انتخاب می‌کنیم که نسخه‌ی سال‌های دور بسکتبال هستند و جریان واپسگرایی در بسکتبال بانوان را بازتولید می‌کنند.

بی‌برنامگی با شعارزدگی و ظاهرسازی جبران نمی‌شود

بسکتبال بانوان ایران با شعارزدگی، کلی‌گویی و ظاهرسازی مثل «توسعه ورزش زنان» راه اصولی خود را پیدا نمی‌کند بلکه از اینی که هست بدتر می‌شود.

پس از مجوز فیبا تا حدود سه چهار سال بعد چون معیاری برای مقایسه و ارزیابی تیم‌ها در گذشته وجود نداشت، نتایج تیم باشگاهی بهمن در غرب آسیا، قهرمانی سه‌نفره در غرب آسیا، پیشروی تا شانس کسب سهمیه المپیک توسط تیم سه‌نفره و مدال برنز تیم بسکتبال ایران در غرب آسیا با حضور لبنان و سوریه‌ی قدرتمند، عناوین ارزشمندی بودند که در سال‌های اولیه‌  پس از مجوز فیبا، می‌بایست بسکتبال بانوان را در کانون توجه وزارت ورزش و جوانان و کمیته ملی المپیک قرار دهد. با این حال هر اندازه که حضورمان در میدان‌های بین‌المللی بیشتر شد، بودجه و امکانات و تدارکات تیم‌ها به نسبت قبل تغییری نکرد.

در دوره‌ی جواد داوری یک بار تیم سه‌نفره و یک بار تیم جوانان دختر ایران با اهمال‌کاری فدراسیون از سفر به رقابت‌های کاپ آسیا و قهرمانی آسیا بازماندند! حتی با وجود برگزاری اردوهای آمادگی تیم سه‌نفره بانوان، فدراسیون بسکتبال به بهانه‌ی عدم صدور روادید آذربایجان، تیم ملی را به مسابقات بین‌المللی اعزام نکرد.

همچنین در طول سال 1403، فدراسیون بسکتبال برای بازی بین‌المللی تیم ملی بانوان هیچ‌گونه‌ برنامه‌ریزی نکرده بود!

وقتی که این میزان بی‌برنامگی، لغو سفرها با اهمال‌کاری و بی‌توجهی فدراسیون بسکتبال را می‌بینیم بیشتر به شعارزدگی و کلی‌گویی‌هایی مثل «توسعه ورزش زنان» پی می‌بریم.

اگر بخواهیم مصداق‌‌یابی دقیق‌تری داشته باشیم، با وجود اقبال عمومی بخش بانوان در نسبت با گذشته، شرایط کنونی بانوان بسکتبال را باید «بازگشت به گذشته تلقی کنیم» و یا اینکه بگوییم در «یک سطح مشخص و تعیین‌شده‌» از قبل گیر کرده‌ایم و جلوتر نرفتیم.

حتی در جاهایی مثل لیگ برتر بسکتبال با کاهش تعداد به 8 تیم، ضمن از بین رفتن جذب سرمایه‌گذاری در لیگ بانوان، افت کیفی رقابت‌ها را نیز شاهد بودیم.

این بازگشت به عقب، بستر رشد و پیشرفت بسکتبال بانوان را با تهدیدهای جدی روبرو کرده است. بازگشت با تکرار گفتمان‌های تک‌بعدی در قالب شعار و بزرگ‌نمایی نمی‌تواند نیازهای امروز جامعه بسکتبال زنان را پاسخگو باشد.

با توجه به قرار گرفتن در نهمین سال گرفتن مجوز فیبا و ادامه‌ی حرکت‌های قبلی بسکتبال بانوان که با حفظ شاکله‌ی تیم‌های ملی از 2019 تاکنون شکل یافته است، فدراسیون بسکتبال ملزم به داشتن برنامه‌ی راهبردی و نوگرا با مؤلفه‌های فراگیر برای جهش و پیشرفت همه‌جانبه است.

واپسگرایی در بسکتبال بانوان مانع پیشرفت جوانان / از 48 سالگی تا 54 سالگی با کدام منطقِ بازی در تیم ملی؟

دکترها هم می‌توانند واپسگرا باشند

نوشتم امثال فریده شجاعی، فتانه ملک، فریده هادوی، همچنین بسیاری از مربیان که هم‌اینک در سطح لیگ برتر یا سایر لیگ‌های بانوان مربیگری می‌کنند، از عاملان واپسگرایی در بسکتبال بانوان هستند.

چهره‌های دانشگاهی مثل هادوی با مراتب و مدارج دکتری، نسخه‌های سابق بسکتبال هستند و نمی‌توانند برای نسل امروز بسکتبال پاسخگو باشند. وقتی صحبت از واپسگرایی می‌شود این پارادوکس به وجود می‌آید چگونه واپسگرایی با مدرک دکتری اتفاق می‌افتد؟ پاسخ ساده است؛ این افراد به دنبال شرایطی هستند تا بتوانند فقط موقعیت خودشان را حفظ کنند. حفظ این موقعیت هم اینگونه اتفاق می‌افتد که چون در گذشته 15 سال سرمربی تیم ملی بودند، یا مسئول فلان دوره بازی‌های بانوان، همینطور همسر فلان فوتبالیست، بنابراین به محض اینکه اسم‌شان می‌آید بقیه باید خبردار بایستند!

15 سال مربیگری در تیم ملی، همان حکایت 17 سال کاپیتانی در تیم ملی است! تیم ملی‌ای که وجود نداشت اما چهره‌های ثابت در تیم‌ها و در زیست فدراسیون‌ها، با سمت‌ها و مسئولیت‌های تکرارشونده‌ آرمیدن و غنودن و همچنان پابرجا هستند.

این مطلب را هم مطالعه کنید؛  شایسته متشرعی

روی این اصل زیستِ امثال شجاعی، ملک، هادوی و … در دوره‌های مختلف فدراسیون‌ها را بازگشت به گذشته می‌دانیم؛ در صورتی که بسکتبال بانوان پس از 9 سال از مجوز فیبا، در حسرت ظهور یک ایده‌ی نو بوده است. هر وقت واپسگرایان، به جای اینکه دنبال بازگشت و تکرار خود از گذشته باشند درصدد ایده‌های نو برآیند، قدم‌شون روی چشم!

لطفاً در پاسخ به من نگویید در وضعیت نابسامان کشوراین افراد ایثار می‌کنند، این‌ها نباشند چه کسانی باشند و یا ….

ایثار کنید و بروید و فرصت را به سایرین بدهید بلکه در اوضاع نابسامان کشور توانستند وضعیت بسکتبال بانوان را سر و سامان بدهند.

طی 9 سال با شجاعی، ملک و هادوی، مدل‌های تجربه‌شده‌ی قبلی با شرایط امروزی بسکتبال تناسب و سنخیتی ندارد و جوابگوی نیازهای کنونی بسکتبال بانوان نیست. حضور تکراری افراد در فدراسیون‌ها، بیشتر تداعی‌کننده‌ی سوءاستفاده‌ی آنها از ضعف‌های فدراسیون‌هایی‌ست که بخشی از رسمیت و مشروعیت بخشیدن به فدراسیون خود را در نام‌های کلیشه‌ای و تکراری می‌بینند و از این جهت به دنبال برخی نسخه‌های قدیمی بسکتبال راه می‌افتند.

نقص‌ها و ضعف‌ها در مدل اداره فدراسیون‌ها

فدراسیون‌های بسکتبال از سال 1381 تاکنون با سه رئیس فدراسیون هریک با مدل خاص خود اداره شدند. هر دوره ضعف‌هایی وجود داشت همینطور نقاط قوت. شدت نقاط ضعف فدراسیون کنونی طی این 38 ماه از ریاست جواد داوری بیشتر از بقیه است. خیلی از نقص‌هایی که به صورت ضعف‌های بزرگ نمایان است، در مطالب متعدد همین کانال آمده است.

بسکتبال بانوان یکی از نقص‌هایی است که در گذر زمان اتفاق افتاد اما همانگونه که در قسمت‌های قبلی اشاره کردم، دوره‌ی پس از مجوز فیبا (بهار 1396) را می‌توان عصر طلایی بسکتبال بانوان با ایجاد انگیزه‌های متفاوت توسط خودِ بانوان برشمرد.

پس از یک دوره‌ی کوتاه نسبتاً خوب، در سال‌های بعد با افرایش توجهات به بسکتبال بانوان، بر بودجه و امکانات بسکتبال این بخش اضافه نشد تا اینکه در دوره‌ی فدراسیون کنونی ضعف مدیریتی منجر به از هم‌پاشیدن همان نیمچه ساختار قبلی از جمله لیگ برتر یا بسکتبال سه‌نفره بانوان شد.

تیم ملی ۶ سال است طبق یک روال یکنواخت حرکت می‌کند ‌و اگر که اسیر جو حاکم در فضای تبلیغاتی فدراسیون نشویم، نکاتی وجود دارد که در همین سری یادداشت‌ها به آنها خواهیم پرداخت.

الان ضعف‌ها بیشتر از هر زمان دیگری است اما مدل این فدراسیون با سر و صدا و تبلیغات، سرپوش گذاشتن روی ضعف‌هاست.

واپسگرایان که همیشه درصدد حفظ موقعیت خود هستند، فدراسیون را نسبت به ضعف‌هایش آگاه نمی‌کنند. بنابراین یک چرخه‌ی معیوب به دلیل تک‌بعدی بودن و نقد نپذیرفتن و به محاق رفتن جریان تحلیلی، ادامه پیدا می‌کند.

بسکتبال بانوان در سه حوزه‌ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نقص و کاستی دارد حالا شما پیش از همه‌ی این مشکلات، این مسائل را هم اضافه کنید که افراد در جریان واپسگرایی نه تنها به اندیشه‌های تازه اجازه ورود یا فرصت برابر نمی‌دهند بلکه تلاش می‌کنند تا کسانی دیگر را شبیه به خودشان بسازند! آنسوی قضیه هم وجود دارد که هر کسی شبیه ما نیست، نباشد!

این قبیل کارها در زمره‌ی کارهای به میل و به اختیار واپسگرایان است که با مدل فدراسیون‌های ضعیف مثل بسکتبال، بیشترین بهره‌برداری نصیب‌شان می‌شود.

بی‌تفاوتی، ضعف و کم‌کاری بسیاری افراد صاحب تجربه با علم مدیریتی در این ورزش، همچنین افرادی که ورود به حوزه‌های مختلف بسکتبال در اوضاع رقت‌بار کنونی را در شأن خود نمی‌بینند، موقعیت را برای واپسگرایان فراهم می‌کند تا از خلاء حضور افراد متخصص که حاضر به چاپلوسی و تملق‌گویی نمی‌شوند، سوءاستفاده کنند.

همچنین با سوءمدیریت حاکم در فدراسیون، اراده‌ای برای جذب کسانی که شبیه واپسگرایان عمل نمی‌کنند وجود ندارد چون سیستم افراد شبیه و مدل خودش را تولید می‌کند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید