فربد رضاپور
دوشنبه/ پانزدهم اردیبهشت ماه
درست در نیمهی بهار و اردیبهشت دوست داشتنی، ایامی که در گرگان، بدون بسکتبال هم جشنی پنهان در دل طبیعت برپاست …
بازی سوم فینال لیگ برتر بسکتبال در شرایطی آغاز شد که گویی اقبال تماشاگر بسکتبالفهم گرگانی، برای هر بازی فینال سهمی از آزار و اذیت بود و بس …
بازی اول که با ناهماهنگی پیش آمده در سفر پرشورهای گرگانی مواجه بود.
بازی دوم که کابوس روح خراش پای تلویزیون برای بیننده پای جعبه جادویی بود.
و بازی سوم هم وقتی برای مهمترین رویداد ورزشی شهر گرگان به سالن رهسپار میشوید، بیتدبیری و بینظمی و توهین و تحقیر از در و دیوار آوار میشد و حاصل این شاهکار مدیریت، بیش از شش ساعت انتظار بدون غذا و حتی آب برای هوادار و چیزی شبیه تنبیه تماشاگرانی که برای تشویق آمده بودند پیش از شروع بازی بود و پر واضح که این رفتار پر تکرار با عاشقان بسکتبال شهر گرگان به هیچ عنوان حق این تماشاگران پرشور و عاشق بسکتبال نیست.
… و اما بازی…
قابل پیشبینی بود که مهران شاهینطبع که عمری را در امثال این فینالها به دوش میکشد و البته بازیکنان و سایر عوامل تیمش و حتی دوستدارانشان خارج از تیم، هرآنچه در چنته داشتند را در فینال سوم رو کنند. الحق و الانصاف هم چه در زمین که دوشادوش پیش رفتند و چه با فشارهای روانی به داور و برگزار کنندگان در کنار زمین (که بازبینیهای مکرر صحنهها توسط داور شاهدی بر آن است) بسیار کوشیدند …
ولی بازهم مغلوب و مقهور تدبیر و مدیریت درست آقا صالح مخدومی و کادر فنی و بازیکنان پر تلاش تیم شهرداری شدند.
بیشک از دست دادن جام قهرمانی بدون حتی یک پیروزی در سری فینال برای مربی پرافتخاری چون شاهینطبع که رکورددار کسب جام در لیگ برتر و پرافتخارترین مربی ایران است تلخ و سنگین بود اما با شناختی که از شخصیت ایشان داریم حتما بابت موفقیت شاگرد سابقش پس از پایان هیاهوی رویداد فینال گرگان، ذوقی پنهان در سینه دارد.
متن بازی مملو بود از تلاش بیش از توان و جانانهی تک تک بازیکنان از کاپیتان ارسلان و «پیتر»ی که با مصدومیت دست به گریبان بودند تا مبین شیخی -آقای سه امتیازی ایران – و گلن کوزی که انگاری سالها در کنار تیم و این هواداران زندگی میکرد و از جان مایه گذاشت.
ارسلانی که با وجود درد شدید ناشی از مصدومیت، به تنهایی ۲۴ ریباند موفق داشت.
و مبین و کوزی که روی هم نزدیک به نیمی از امتیازات گرگان را در این بازی کسب کردند.
اغراق نیست اگر بگوییم تک تک بازیکنان این تیم از جان مایه گذاشتند تا به جام رسیدند.
تیم گرگان بر خلاف بسیاری از تیمهای دیگر متکی به یک یا دو بازیکن نبود و داخل زمین و روی نیمکت در نهایت همگی یک «تیم» بودند.
در طول این فصل باوجود ناملایمات ناشی از برخی تنگنظریها و کمبود منابع مالی و … همچون ارکستری هماهنگ با رهبری صالح مخدومی بود که همهی تیم وظیفهی خود را با بازی چشمنوازی که سالها در انتظارش بودیم به نحو احسن به سرانجام رساندند …
بدون حاشیه؛
بدون منیتهای رایج؛
و بدون غرور؛
در واقع این تیم با کادر فنی درجه یکش نشان داد اصالت به سن و سال نیست.
نشان داد میشود جوانترین سرمربی لیگ بود و در اولین تجربهی سرمربیگری تیم اول گرگان، شهرداری، با تیمی که در ابتدای فصل غالب طرفدارانش امیدی به کسب مقام نداشتند و به صعود به مرحله نیمه نهایی هم راضی بودند، با بازیهای چشمنواز و تدابیر تاکتیکی بجا، جام قهرمانی را این بار بدون باخت در فینال و به دراماتیکترین و رقابتیترین شکل ممکن و در مقابل چشم تماشاگران خونگرم گرگانی، در خانه بالای سر برد.
این قهرمانی هم رفت کنار سه قهرمانی سالهای گذشته، ولی بیشک خاطرهی این فینال و این جام پررنگتر از جامهای قبلی در ذهن و خاطر طرفداران پرشور گرگانی حک خواهد شد.
اولین کسب قهرمانی با کادر فنی بومی، در شهر گرگان، و بعد از دو اورتایم (وقت اضافه) بسیار هیجانانگیز.
کلکسیونی از اولینها با جام چهارم که شیرینتر و گواراتر از سه جام قهرمانی قبلی در گرگان سر کشیده شد.
این قهرمانی نوش جان تماشاگران بینظیر و بسکتبالفهم گرگان، آقا صالح مخدومی و کادر فنی محجوب و بیحاشیه و بازیکنانی که شاید سالها بتوانند با پرهیز از غرور و با تلاش مضاعف، در کنار هم، در ایران و آسیا، برای این تیم، گرگان و ایران افتخار بیافرینند …