تک دخترم و عاشق پدر و مادرم / در بسکتبال اهل چرتکه انداختن نیستم

تک دخترم و عاشق پدر و مادرم / در بسکتبال اهل چرتکه انداختن نیستم

مصاحبه‌های سرضرب و سئوال‌ جواب‌های فراوان از بازیکنان بسکتبال را در سایت خانه بسکتبال ایران دنبال کنید.

سعی می‌کنیم در هفته با یکی از بازیکنان گفت و گو کنیم و شما را در جریان احوالات شخصی، بازی و تا حدودی زندگی آنان قرار بدهیم.

اولین گفت و گوی ما با فاطمه شهریاری است که هیچ نسبتی با فائزه شهریاری ندارد اما دوست هستند و هم‌تیمی بودند.

شماره 12 نامی‌نو اصفهان در فصل جاری، در سال 1392 بازیکن تیم جوانان ایران بود و با تیم نفت آبادان نایب قهرمانی سوپرلیگ بانوان باشگاههای ایران در سال 1395 را در کارنامه دارد.

-سلام

سلام

-حال شما؟

شما؟

-من از سایت خانه بسکتبال ایران تماس می‌گیرم.

بله، حال شما؟

-ممنون، شما خوبید؟

بله خدا رو شکر

-برویم سراغ گفت و گو؟

بله، حتماً

-نام و نام خانوادگی؟

فاطمه شهریاری

-متولد؟

30 / 8 / 1373

-تحصیلات؟

لیسانس حسابداری

-برادر؟

سه تا

-خواهر؟

تک دختر و فرزند چهارم

-زادگاه؟

شیراز

فاطمه شهریاری تک دخترم و عاشق پدر و مادرم
-اصلیت؟

ترک کشکولی

-پدر و مادر؟

بزرگ شده آبادان.

-دورگه‌ای؟

تقریباً آبادانی و شیرازی.

-رابطه با مادر و پدر؟

خیلی رفیقیم. با مامان راحت‌تر اما سر به سر بابام می‌ذارم. عاشق‌شونم.

-برادران؟

رابطۀ عالی. داداشام مثل جون من می‌مونن.

-توپ بسکتبال؟

در 8 سالگی

-چرا؟

قد و هیکلم خوب بود معلم ورزشم گفت برو توپ بسکتبال بردار.

-قد؟

الان یا اون موقع؟

-الان؟

184 سانتیمتر.

-وزن؟

70 کیلوگرم.

-سبد؟

دنیای نوجوانی من. هر چی توپ بود دوست داشتم بندازم توی سبد.

-استعداد؟

زیاد

-مسابقات؟

از مدارس گرفته تا ناحیه و استانی.

-کشوری؟

در 11 سالگی.

-لیگ؟

از 14 – 13 سالگی در دسته دو و یک. بعد سوپرلیگ در 16 سالگی.

-مربیان؟

خانم‌ها مظاهری، زمانی در مراحل آموزش مقدماتی  و خانم روانی‌پور که من را بزرگ کردند.

-خارج از شیراز؟

19 سالگی در نفت آبادان.

-بعد؟

بوشهر و دوباره آبادان، بندرعباس (لیگ یک) و امسال با نامی‌نو.

-پوزیشن بازی؟

4

-نامی‌نو؟

تیم خوب، مربی خانم زمانپور و بازیکنان همه خوب.

-مشکل بسکتبال شیراز؟

حامی مالی نداریم. زحمات‌مان هدر رفت و تصمیم گرفتیم بیرون از شیراز بازی کنیم.

-آشپزی؟

کم و بیش بلدم اما آشپزی نمی‌کنم.

-لوس بار آمدید؟

چون فرزند آخرم مادرم نمی‌گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم اما لوس بار نیامدم.

-خیاطی؟

بلد نیستم.

-یک کاری به غیر از بسکتبال؟

حسابداری را بلدم که مربوط به رشتۀ تحصلی‌ام بوده.

-اهل چرتکه انداختن؟

در کارهای مرتبط بله، اما در بسکتبال اصلاً، مثلاً بخواهم امتیازاتم را بشمارم. بیشتر در خدمت تیمم.

-فیلم؟

خارج از فصل مسابقات خیلی زیاد می‌بینم.

-کتاب؟

کتاب خواندن را دوست دارم چون در کتابخوانی خیلی یاد می‌گیرم.

-شیطونی؟

بله، خیلی سر به سر بقیه گذاشتم و امیدوارم کسانی رو که اذیت کردم من را ببخشند.

-شوخی؟

آدم شوخی هستم اما با کسانی که نمی‌شناسم یا جنبه ندارند، نه. یخم که آب شد چرا.

-برای خودت اخم کردی؟

بله، وقتی از یه چیزی خیلی ناراحتم خودم برای خودم اخم می‌کنم.

-شادی واقعی؟

وقت‌هایی که شادی پدر و مادرم رو می‌بینم و از ته دل می‌خندیم.

-مقایسه کردن؟

همیشه به خودم گفتم فاطمه آنقدر تلاش کن که از یک ساعت قبلت بهتر باشی.

-قضاوت؟

اصلاً خوشم نمی‌آید کسی را قضاوت کنم. دوستم ندارم فردی مرا قضاوت کند.

فاطمه شهریاری
-حامی بسکتبال شما؟

پدرم همیشه مشوق و حامی من بوده. میگه اینقدر که زحمت کشیدی باید نتیجه‌اش را ببینی.

-بیشتر به پدر کشیدی یا مادر؟

توی قیافه شبیه هر دو اما بیشتر بابام، توی رفتار، لجبازیم به بابام رفته، صبوری را از مادرم گرفتم.

-زودجوش؟

قبلاً که نه اما از وقتی بیرون از شیراز بازی کردم، ارتباطم بهتر شد و زودجوش و خودجوش شدم.

-ترس؟

از دست دادن عزیزانم بزرگترین ترس من است.

-شاعر ایرانی؟

حافظ شیرازی

-نویسنده خارجی؟

چهار اثر از فلورانس اسکاول شین را خیلی دوست دارم.

-تا کی بازی می‌کنید؟

دوست دارم در اوج خداحافظی کنم. تا جایی که توان بازی کردن را در اوج داشته باشم.

-تا چند سالگی؟

بستگی به بدنم دارد. طوری نباشد که نتوانم اما اصرار به بازی کردن داشته باشم. مثلاً تا 35 سالگی.

-خوبی‌های آدم‌ها یادتون می‌ره؟

نه، هیچ‌وقت. هنوز مدیون تلاش‌های خانم‌ها مظاهری، زمانی، روانی‌پور و ایزدی هستم. خوبی‌هایی را که آدم‌ها در حقم کردند، هرگز فراموش نمی‌کنم.

دیدگاهتان را بنویسید