قصه شهرزاد

قصه شهرزاد

قصه یک بسکتبالیست در یکی از شهرهای شمالی که قصه‌اش را برای ما روایت می‌کند.

افشین رضاپور / دنیای منحصر به فردی دارد. کارها را به شیوه‌ی خودش آغاز می‌کند و ادامه می‌دهد. خودش را درون حصارهایی که به دورِ ورزش بانوان کشیده شده است، قرار نمی‌دهد تا موجودیتش را نادیده بگیرند. جسور و به قول اطرافیانش «پر شر و شور» است. وقتی با او حرف می‌زنم با قصه‌های زندگی‌اش مرا به دنیای منحصر به فرد خودش دعوت می‌کند. با حس شهودی خودش آشنایم می‌کند که سرشار از تصمیم و تجربه‌های ورزشی در دوره‌های متفاوت است. از نوع انتخاب‌هایش در ورزش حس می‌کنم آنقدر جسور است که پای هر انتخابی تاکنون ایستاده است چون به قدرت خودش ایمان دارد.
زنی با استعداد، توانمند و مصمم را جلوی خودم می‌بینم. با خوشحالی و رضایت از عمری را که در بسکتبال سپری کرده است و اکنون دیگران را تشویق می‌کند تا عاشق باشند. عاشق بسکتبال.
عشق؛ از عناصر قصه‌ی شهرزاد است. «شهرزاد کریمیان» که در گفت و گوی با من روایتگر قصه خود شده است.

قصه شهرزاد

شهرزاد کریمیان نه فقط بازیکن، نه فقط مربی یا داور بسکتبال؛ بلکه هر سه تای آنهاست. جایی درباره‌اش نوشته بودند «آچار فرانسه»!
دختر خانمی از گرگان که در یکی از روزهای مرداد سال 1359 زاده شد. در پایان دهه‌ای که بسکتبال گرگان از اواسط آن بر فراز رقابت‌های باشگاههای ایران اوج گرفته بود.
«27 مرداد جنگل‌های گلستان به سرسبزی‌‌شون رسیدن اما هوا خیلی گرم‌تر میشه و تحمل هوای شرجی سخت‌تره. زادروز من چیزی بین وسط تابستون و شمارش معکوس تا رسیدن به پاییزه».
42 سال در میان فصل‌های خدا و در گذر ثانیه‌ها و دقایق و ساعت‌ها؛ زندگی‌ شهرزاد سپری شده که 30 سال آن برای شهرزاد کریمیان با خاطرات رنگارنگ در بسکتبال گذشت. عکس‌ها را که مرور می‌کنم پُر از حکم و مدارک است اما پشت سر هر کدام از آنها «قصه‌های شهرزاد» است.
«همه اینا رو دوست دارم.(اشاره به عکس‌ها). گنجینه‌ی خاطراتم است. با دوستام. شاگردام. استادام…».

قصه شهرزاد

کریمیان روایت کننده قصه پشت سر هر عکس و حکم و تقدیرنامه است و من به تک تک عکس‌ها با توضیحات او نگاه می‌اندازم. توضیحاتی گاه غیر بسکتبالی.
«17 اردیبهشت 1379. کیهان ورزشی. سرپرست تیم شطرنج استان بودم. دوره برو بیای امثال شادی پریدر و مُنا ماهینی بود. پدرام معطوفی مربی تیم‌مون بود. من بهترین سرپرست مسابقات شدم».

کیهان ورزشی نوشت «بهترین سرپرست». (آخرین سطر سمت چپ).

دادن این عنوان به هر جوان 20 ساله‌ای لذتبخش است اما شهرزاد کریمیان همان موقع خودش را در آغاز راهی دید که تا امروز ادامه داده است.
«من معلم ورزشم اما هرگز معلمی برایم شغل نبود. از همون موقعی که کنار تیم‌های مختلف شهرم و استانم ایستادم هرگز ورزش شغلم نبود».

قصه شهرزاد
شهرزاد کریمیان کارت مربیگری بدمینتون، اسکیت و بدنسازی دارد. مربی تیم بدمینتون دانشگاه بود. همینطور اولین مربی اسکیت استان که توانست اسکیت گلستان را راه‌اندازی کند.
اما در میان همه این ورزش‌ها؛ برای اینکه سری در میان سرها دربیاورد بسکتبال را انتخاب کرد.
«درآمد اسکیت در همان موقع خیلی بیشتر از بسکتبال بود اما اولویت من بسکتبال شد چون از 12 – 11 سالگی دچار این ورزش شده بودم».

یکی از قصه‌های شهرزاد به آشنایی او با زهرا رحیم‌نژاد برمی‌گردد. مربی بسکتبال شهر که توپ بسکتبال را دست شهرزاد داد.
«یازده سالم بود. خانم رحیم‌نژاد اولین مربی من بود و الگوی رفتاری و فنی من. چند وقت بعد مجذوب شخصیت و دانش ایشون شدم. ظرف 4 – 3 سال در رده‌های پایه‌ی بسکتبال بازی و پیشرفت کردم. در 18 سالگی جوانترین مربی بسکتبال استان شدم. با وجود سخت‌گیری‌هایی که وجود داشت اما خانم رحیم‌نژاد از من حمایت کردند و من جواب اعتمادشونو با قبولی با رتبه اول در کلاس مربیگری دادم که به صورت داوطلبانه امتحان داده بودم».

قصه شهرزاد

شهرزاد کریمیان بازی را در کنار مربیگری و هر دو را طی سال‌ها در کنار داوری بسکتبال ادامه داد.

او رفته رفته اعتماد مسئولان ورزش شهر را به توانمندی‌های سرپرستی و مدیریتی‌اش جلب کرد.
«بیشتر اوقات وقتی خانم رحیم‌نژاد در مسابقات بودن کلاس‌های ایشون را من اداره می‌کردم. سالن تختی گرگان پایگاه آموزش و پرورش است که هنوزم آنجا کلاس دارم».

دیدن بچه‌های کم سن و سال گاهی شهرزاد را به دل قصه‌های دوران بازی‌اش می‌برد. با تماشای عکس‌های قدیم و جدید انگار چیز تازه‌ای به ذهنش آمده باشد لبخند می‌زند و می‌گوید: «واو! این…».
سپس توضیح می‌دهد:
«سال 79 در مسابقات پرتاب آزاد قهرمانی جوانان ایران سوم شدم. از هر استان 3 نفر در مسابقات انفرادی شرکت می‌کردند که من 24 از 30 پرتاب آزادم را گل کردم…یادش بخیر… سعیده علی، سحر سپهری، بهاره سعیدی‌فر و …دوستان خوبم در تیم گلستان بازی می‌کردیم. به خصوص سعیده که سال‌های بعد بهترین بازیکن ایران شد… چقدر در بسکتبال به ما خوش می‌گذشت».

بازی پشت بازی. از لیگ یک تا دو. دانشجویان و قهرمانی ایران. شهرزاد بازی به بازی در بسکتبال رشد کرد.
«سال 79 بهترین بازیکن دانشگاههای منطقه سه ایران شدم. مازندران، گیلان و گلستان با کلی بازیکن خوب در این منطقه بازی می‌کردند. یه بازی رکورد پرتاب آزاد 11/11 داشتم».

قصه شهرزاد

مجموعه ورزشی آزادی / 1382

همینطور که خاطرات شهرزاد کریمیان را مرور می‌کنیم به افتخاراتش در همان سال‌ها می‌رسیم که با وجود محدودیت‌ها به اردوی تیم‌های ملی، دانشجویان و تیم منتخب کارگران ایران دعوت شد. بین سال‌های 1379 تا 1381 به تیم ملی و منتخب دانشجویان ایران و دو دهه بعد در سال 98 به تیم منتخب کارگران. او در حال حاضر نایب رییس بسکتبال کارگری استان است.

دختر پر شر و شور و آچار فرانسه ورزش گرگان مسئولیت چند انجمن ورزشی را به طور همزمان در کارنامه خود دارد از جمله «مسئولیت انجمن بسکتبال گرگان و گلستان» و «اسکیت دختران و پسران گرگان و گلستان» که تاکنون هیچ خانم یا آقایی مسئولیت این ورزش‌ها را با هم نداشته است.

در قصه‌های شهرزاد به کارهای هنری او برمی‌خوریم نظیر نقاشی با رنگ روغن یا رزین و نجاری.
«انسان باید با گرایش به هنر، در زندگی لذت ببرد و شاد باشد».

او همچنین مسئول کمیته نظارت و بازرسی ورزش استان است و در سال‌های قبل مسئولیت کمیته مربیان و کمیته پیشکسوتان استان گلستان را عهده‌دار بود.
بنا به رشته تحصیلی‌اش در کارشناسی ارشد، مقالات و تألیفاتی در زمینه اماکن ورزشی دارد مانند تالیف کتاب «توسعه اماکن ورزشی» و کتاب «گردشگری ورزشی».

در دو سال گذشته شهرزاد به سروه ضرغامیان و نیکا بیکلیکلی در تیم بانوان بسکتبال شهر گرگان کمک کرد اما پیش از آن در حدود 20 سال در لیگ‌های مختلف، استانی و آموزشگاههای کشور مربیگری کرد.
« دو سال در کنار سرمربیان عزیز تیم شهرم بودم و نیتم کمک به بسکتبال بود. سال 96 هم تجربه همکاری با نیکا داشتم. از طرفی پیشکسوتان بزرگواری مثل آقایان کبیر، طیبی و فرهاد زحمتکش همیشه از من حمایت کرده‌اند. به خصوص آقای زحمتکش که در زمینه ارتقای داوریم خیلی کمکم کردند. در حد وظیفه هر چی دارم از آقا فرهاد دارم».

شهرزاد کریمیان در داوری بسکتبال به اندازه‌ی بازی در این ورزش رشد کرد اما همچنان مربیگری مقصد اول و آخر او در مسیر طولانی بسکتبالش است. با وجود این، داشتن کارت داوری و مربیگری درجه یک برای یک خانم می‌تواند قابل تأمل باشد که شهرزاد کریمیان هر دو را دارد.
«من به کار مربیگری بیشتر علاقه دارم چون مربیگری در ذات من است».

قصه شهرزاد

بعد از تماشای عکس‌ها و شنیدن خاطرات و قصه‌های شهرزاد، و پس از لحظاتی که به دنیای منحصر به فرد او دعوت شده بودم، بیرون می‌آیم و به گذشته بسکتبال فکر می‌کنم که آرام‌بخش بود. شهرزاد کریمیان هم با من هم‌عقیده است. او چند بار این حرف‌ها را تکرار کرد که قدیما دوستی‌ها پررنگتر بود اما … بعد به حالتی که انگار این حرف‌ها دیگر فایده‌ای ندارد حرفش را قطع کرد و سرش را رو به من چرخاند و  گفت:
«ممنون که این خاطرات را زنده کردید».

دیدگاهتان را بنویسید