بسکتبال چقدر دیگر ببازد راحت‌مان می‌گذارید؟ / ما، ۹ اسفند ۱۴۰۰ باخت دادیم

ما، ۹ اسفند ۱۴۰۰ باخت دادیم. هنوز بسکتبال تاوان همان باخت را می‌دهد.

✍️افشین رضاپور

یک نفر با فریب و تقلایی ریاکارانه، سرنوشت تلخی برای بسکتبال نوشت تا «اندیشیدن»، قربانیِ مجیزگویی‌ صورتک‌های یغماگری در تند باد حوادث شود.

بسکتبال «جان» ندارد.
چه کسی و کجا تاکنون این همه باختن را یک جا به چشمان خود دیده بود که امروز غمگنانه‌ترین سرنوشت با خطی غریب نوشته شده؛
«بسکتبال جان ندارد».

گناه آن نوگلان معصوم بسکتبال چه بود که با دامن‌های سپید در کوچه‌های معطر از گل‌های یاس، بسکتبال بازی کردند اما امروز «امید»شان از ذهن‌ها زدوده و برای خاطر باخت دادن بزرگترهای بسکتبال در ۹ اسفند ۱۴۰۰، بدل به یأس و نومیدی شده است؟

یک چهره دروغین با یک ذهن پریش لبریز از جهالت و لجاجت، چگونه بسکتبال را به گروگان گرفته است؟
آنان که برای او هورا می‌کشند و برایش دست تکان می‌دهند «چه» می‌پرستند و «به کدام ملت» هستند «گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت»!

کنج لبان ما نام دخترانی به جای مانده که معصومیت خنده‌شان در انبوه ازدحام دروغ‌ها و فریب‌ها، لای کثیف‌ترین رفتارهای متظاهرانه یک عده با خنجر شکست در بسکتبال گم شده است.

نگاه به اشک‌های‌شان، تنها وداع تلخ با کاپ آسیا دیویژن B در روز ۲۸ شهریور ۱۴۰۴ نبود بلکه یادآوری مجدد باخت دادن بسکتبال از ۹ اسفند ۱۴۰۰ است.
در ادامه‌ی سرنوشت تلخ بسکتبالی که آنان نقشی در این «پدیده شوم» نداشتند.
باخت‌دادن‌های تکراری لبریز از ناکامی و نومیدی و فردا و فرداهای سیاه‌تر در بسکتبال.

چرا به جای «دست دست کردن» و دست تکان دادن‌های ظاهر فریب، «با هم» به فکر چاره نباشیم؟

خنجر نادانی و ندانم‌کاری از پشت بسکتبالِ بی‌جان گذشت. بسکتبال شرحه شرحه شد. تیم‌های وطن در چرخه‌ای از ناکارآمدی، سوءمدیریت و تظاهر گرفتار و محکوم به جرم نکرده‌ی «باخت دادن ۹ اسفند ۱۴۰۰»، به حراج گذاشته شدند!

Responses