دوره مدیریتی فدراسیون بسکتبال ایران در سالهای ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۴، با مجموعهای از چالشها و ناکامیهای بیسابقه همراه بود؛ دورهای که نهتنها در عرصه نتایج ورزشی، بلکه در حوزه ارتباطات رسانهای و نحوه روایت رویدادها نیز محل بحث و انتقاد جدی شد.
رسانه ملی و بهویژه شبکه ورزش سیما، بهعنوان مهمترین مرجع تصویری برای میلیونها مخاطب، جایگاهی مهم در بازتاب واقعیتهای ورزشی کشور دارد. در طول این سالها، بخش قابلتوجهی از مجریان و گزارشگران این رسانه با تکیه بر تخصص، تعهد و پایبندی به اصول حرفهای، تلاش کردهاند رویدادهای بسکتبال را با امانتداری و بیطرفی به تصویر بکشند. نقش این افراد در حفظ شأن رسانه و جلب اعتماد مردم، ارزشمند و قابل تقدیر است.
با این حال، در مواردی معدود، شاهد آن بودهایم که برخی گزارشگران و مجریان، بهجای ایفای نقش «روایتگر بیطرف»، به حمایت یکسویه از مدیریت وقت فدراسیون روی آوردهاند. این حمایت، که گاه در قالب تعریفهای اغراقآمیز، تفسیرهای جهتدار یا چشمپوشی از کاستیهای آشکار بروز یافته است، بهنوعی «سفیدنمایی» عملکرد منجر شده و فاصله میان روایت رسانهای و واقعیت میدانی را افزایش داده است. چنین رویکردی نهتنها اعتماد عمومی را تضعیف میکند، بلکه سرمایه اجتماعی ورزش را نیز فرسوده میسازد.
عملکرد فدراسیون به ریاست جواد داوری، با بیش از چهل ناکامی قابلتأمل در ۳ سال و نیم گذشته، نشان داد که ورزش بسکتبال بیش از هر چیز به مدیریتی پاسخگو و آیندهنگر نیاز دارد. در جریان رقابتهای کاپ آسیا، انتظار میرود که تمامی گزارشگران و مجریان، از اعتماد رسانه ملی و مردم در جهت منافع کوتاهمدت یا شخصی مدیران ناکام بهره نبرند و رسالت حرفهای خود را بر هر ملاحظه دیگری مقدم بدانند.
امید ما این است که تیم ملی بسکتبال ایران در این رقابتها به بهترین جایگاه ممکن دست یابد؛ با این حال، کسب هر عنوانی نمیتواند کارنامه مدیریت ضعیف را دگرگون یا پنهان کند. هر موفقیت یا ناکامی مقطعی، جایگاه و معنای خود را دارد، و ارزیابی کلی، نیازمند نگاهی جامع و واقعبینانه به عملکرد یک دوره کامل است.
Responses