Assess

ارزیابی كردن، برآورد كردن، تخمین زدن

Assigned lane spot

مكان معین در خطوط كناری منطقه كلید برای ایستادن بازیكنان جهت ریباند در خلال پرتاب آزاد

Assist

١- كمك كردن ٢- پاس دادن به هم تیمی در موقعیت شوت ٣- Ast مخفف یا كلمه اختصاری برای (Assists)

Assists (Ast)

Ast مخفف یا كلمه اختصاری برای (Assists)

Assume

فرض كردن، پنداشتن

Assumption

فرض، پنداشت (مانند اصلی كه طبق آن فرض مسلم بر این است كه هر پرتابی از دست می رود و آمادگی لازم برای گرفتن توپ…

Assurance

پشت گرمی، اطمینان، اتكا به نفس

Astray

بیراه رفتن، گمراه، سرگردان، منحرف

At tops (sl.)

در فرم ایده آل، در شكل خوب، رو فرم

Athletics

بازی های ورزشی، تمرینات ورزشی، علم ورزش

Attach

بستن، متصل كردن