یک قاچ هندوانه در سرمای بسکتبال

یک قاچ هندوانه در سرمای بسکتبال
قضیه از یک قاچ هندوانه شروع شد.
«هندوانه‌ی تزیینی تازه و بسیار خوشمزه، ارسال فوری یک ساعته با پیک…».
حتماً افراد متخصص در این زمینه هم داریم که قیمت‌گذاری کنند و مثلاً یک قاچ هندوانه را مثل کالاهای معروف با نشان تجاری خودشان بفروشند. یک عده هم در بازار هندوانه، می‌شوند کارشناس هندوانه‌ای.
هندوانه را از یک فرسخی ببینند تشخیص می‌دهند شیرین است یا نیست. حالا چه کاری‌ست برای تشخیص هندوانه‌ی رسیده و شیرین، توی سر مال‌شان بزنند آیا صدای بم بدهد یا تیز و ریز؟
بک قاچ هندوانه خریدیم و نشستیم از بسکتبال حرف زدیم. بعد ِ مدتها یک برنامه شیرین ترتیب دادیم و اتفاقات را مرور کردیم. منتهی نقطه شروع را گذاشتیم روی حوادث این چند وقت اخیر که تازه‌ترند. خدا را شکر حاشیه مثل قارچ تکثیر می‌شود. حالا یک مقدارش سمی.

تیم‌های رنگی که یادتان هست؟ گفتیم چطور شد از تیم‌ها رسیدیم به کارت‌های مربیگری رنگی؟ علت وجود برنامه‌های رنگارنگ و میزان علاقه‌مندی به آنها در هر دوره‌ای را باور کنید سخت بشود تشخیص داد.

هندوانه که نیست.

خواستیم از کارشناسان خبره این دوره کمک بگیریم پای صحبت‌شان نشستیم چیزی گیرمان نیامد. باز گلی به جمال کارشناسان هندوانه‌ای. کارشناسی می‌کنند در حد بنز. «ادعا» ندارند و جلوی «استدلال»‌ش که هندوانه شیرین است، کم می‌آوری.

یک گاز به یک قاچ هندوانه زدیم و پرسیدیم آیا هندوانه به هندوانه فروش اعتبار و وجاهت می‌دهد یا این هندوانه فروش است که اعتبارش را پای یک هندوانه چند کیلویی می‌گذارد و می‌گوید شرط چاقو نیازی نیست ببر شیرین نبود بیارش.

نشنیده‌ایم هندوانه فروشان کمیته داشته باشند. مثلاً «کمیته هندوانه فروشان». اگر هندوانه فروشان، سرنخ همه حرف‌های‌شان می‌رسید به یکی دو تا دوست و پارتی و کمیته‌های اهدایی، آیا باز هم می‌شد به آنان گفت کارشناس هندوانه؟

یعنی کمیته به فرد وجاهت و اعتبار می‌دهد و به واسطه‌ی این کمیته و تصورات رنگارنگ گردانندگان آن باید به یکی گفت کارشناس یا این نقش را این روزها تلویزیون دارد و به اغیار و جدیدالورودها اعتبار می‌بخشد؟

این مطلب را هم مطالعه کنید؛  روابط بین مربی و بازیکن / Player - Coach RELATIONS

با ادعاهای فراوان که کلیت فضای عمومی بسکتبال را تحلیل نمی‌کند بلکه فقط هندوانه فروش‌ها را به یاد می‌آورد که به فکر قیمت‌گذاری قاچ به قاچ محصول‌شان هستند،  خاصه‌‌خرجی‌های صرفاً قیمت‌گذاری شده در کارت‌ها و دوره‌های رنگی چه توجیهی خواهی داشت؟ مگر در این بسکتبال مثل بازار هندوانه، پول در گردش است که آدم وقتش را تمام و کمال بگذارد و ببیند آیا شیرین است، صدای بم می‌دهد یا تیز و زیر؟

یک هندوانه فروش یاد گرفته از کمترین امکانات بیشترین بهره را ببرد. به نظرم این دیدگاه نه فقط برای فدراسیون بسکتبال که برای هر سازمانی سودمند بوده چرا که به باد دادن پول از جیب من و شما کار آسانی است.

یک هندوانه فروش هر یک ریال را حساب می‌کند اما ممکن است آن کارشناس محترمی که به جای معلم انگلیسی رفته تلویزیون و از ۴ بامداد فرهنگ اصطلاحات بسکتبال را روخوانی می‌کند، متوجه نباشد با کمیته اهدایی و کارشناسی سفارشی، بسکتبال شیرین نمی‌شود.

تلویزیون مثل هندوانه فروشان پایش جلوی رقیب نمی‌لرزد تا از ترس ورشکستگی بخواهد رقابت کند. پول تلویزیون آماده است. آدم باربط و بی‌ربط بنشاند جلوی مردم برایش  فرقی ندارد اما سرانجام ِ رفتار میلی و بازار بی رقابت توپ و سبد جام جم‌نشینان، شده بی تفاوت بودن و بی احساس کردن بسکتبالی‌ها. البته به دوستان برنخورد، تلویزیون ِ انحصاری با تمام فدراسیون‌ها چنین می‌کند. یک رابطه‌ی بده – بستانی. ته همه‌ی برنامه‌ها هم می‌چسبد به تشکر از مدیران که ورزش پخش می‌کنند. انگار این مدیران ِتازه وارد کاری به غیر از پخش برنامه‌های ورزشی دارند که حالا باید منت‌ پخش برنامه‌های ورزشی‌ از کانال‌های اهدایی حکومتی را روی سر ما بگذارند.

یکی گفت بسکتبال را باید تمام شده بدانی.

گفتم نه. بسکتبال تمام نشده و نمی‌شود اما فرصت‌ها از بین می‌رود و کار برای شروع دوباره و درست کردن خطاهای گذشته، سخت می‌شود.

این مطلب را هم مطالعه کنید؛  پیام استاد علی‌اکبر لطفی به دختران تیم ملی بسکتبال

یک زمانی با دو سه گزینه‌ می‌توانی به اوضاع سروسامان بدهی اما شوخی با بسکتبال و با مشکلات رنگارنگ که رویش تلنبار شود، گزینه‌هایت برای جبران بیشتر می‌شود و زمانت کمتر. لامصب فیبا هم که صبر نمی‌کند امثال ما برسیم. بسکتبال جهان که مال‌ش نیستیم، از لبنان و ژاپن عقب‌ ماندیم و چین هم جلو زد.

اینکه می‌گویند «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه‌ست»، خیلی کلیشه شده و در جریان امور نیستند.

سناریوهای نخ‌نما شده، دور زدن اشتباه‌هایی‌ست که از قبل شروع شده و ادامه دارد.

همه چیز همینطوری خیلی زود عادی می‌شود. مثل گاز زدن به یک قاچ هندوانه. عادی‌تر از عادی. کارشناس هندوانه و باخت‌ها آنقدر زیاد شدند که بعضی‌ها می‌پرسند مگر در بسکتبال چیزی به نام برد هم داریم که آقایان لم داده روی صندلی حرف می‌زنند؟ اصلا چه می‌گویند؟ سطح لیگ برتر متوسط رو به پایین است و اوضاع تیم ملی خوب نیست. یکسری دغدغه‌ی شکوه گذشته بسکتبال را دارند و عده‌ای دیگر بی تفاوت به اتفاقات و حاشیه‌های این ورزش نگاه می‌کنند.

این بی تفاوتی فقط تحت تأثیر نتیجه نیست، که بگوییم فلانجا باختیم و از این حرف‌ها…

بی تفاوت بودن یا بی احساس کردن آدم‌ها از جایی شروع می‌شود که می‌بینند مسئول کمیته اهدایی یا کارشناس سفارش شده، مهارت لازم برای رویارویی با چالش‌ها ندارند یا قادر به تشخیص آینده (آینده‌نگر) نیستند.

وقتی اجتماعی با برخی ظرفیت‌ها با بی تفاوتی نسبت به خود روبرو هستند نوعی بی نظمی پدیدار می‌شود که نمونه‌هایش زیادند. مثل این آخری. سیل معرفی MVPهای لیگ برتر. منتهی این بار از هندوانه فروشان خبری نیست. در این آشفته بازار که کنترل و نظارتی نیست، کارها و تبلیغات سنجاق شده به آن، از چند فرسخی صدای بم می‌دهد و توخالی‌ست.

دیدگاهتان را بنویسید